کوروشکوروش، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 30 روز سن داره

کوروش پسر عزیز ما

خیلی خستم

عزیزکم ، کوچولوی مامان ، انقده ناراحتم که خدا میدونه کاش تو بودی حالا که نیستی من خیلی دستم خالیه خیلی مامانی ..... همش احساس میکنم پوچم با اینکه فقط دو ماه پیشم بودی انگارهمه عمرم داشتمت خدا کنه وقتی دوباره اومدی برای همیشه پیشه منو بابا محمدت بمونی .... زندگیه ما عالیه فقط تو کمی میخوام سه ماه دیگه که واسه اومدنت آماده میشم دیگه سره کار نرم تا تو ، تو دل من حالت خوب باشه یعنی میشه یه روز تو اینا رو بخونی ؟ اونوقت میفهمی من چقدر عاشقتم پیش ما بیا .... ...
10 دی 1390

27 هفتگی مبارک مامانی

سلام پسرم ... سلام عزیزه دلم.... سلام جیگر مامان خوبی پسرم ؟ الان داری وول میزنی تو دلم ...آخخخخخخخخخخخخخخخ قربون اون وول وول کردنت بشه مامان پسرم نمیدونم چرا چند روزه خیلی دپرسم بیچاره بابا محمد کوچولو همش فکر میکنه من از دست اون ناراحتم هی میاد نازم میکنه مامانی بعضی وقتا که تو کم بازی میکنی من خیلی نگران میشم بعدش زودی گریه میکنم روز 1/1/91 بشه عمو نوروز بیاد عیدی من که تویی رو برام بیاره من از خوشحالی تا آسمون بپرم هوا پسرم خدا تورو برای ما نگه داره .... همه نی نی هارو برای ماماناشون نگه داره دوستداره تو مامان مرضیه و بابا محمدت ...
10 دی 1390

هفته 25 .... مامانی 6 ماه رو تموم کردیم

سلام گلم .... سلام عزیزم سلام پسر طلایی....مامان قربونش بشه اینقدر نازه امروز شدی 25 هفته .... هورا ولی دیروز با امروز خیلی تو دلم کم تکون خوردی دیشب که دیگه داشتم نگران میشدم و نزدیک بود گریه کنم مامانی من نمیتونم زیاد بخوردم .... خیلی ناراحتم میترسم تو کوچولو باشی میخوام یه سونو برم اندازه همجات رو بگه بدونم من کم میخورم تو کوچولو نموندی... پسر گلم بابایی رفته سرکار منم خونه تنهام دیگه میرم پیشه مامانی خدایا از نی نی ما و همه نی نی ها نگهداری کن دوستدار تو مامان مرضیه و بابا محمد ...
24 آذر 1390

سلام به پسر گلم

سلام مامانی سلام کوروش جونم (الان یه تکون خوردی) خوبی فدات بشم؟ ایشالا زودی عید بشه تو بیای تو بغل مامانی امروز خیلی پاهام درد میکنه نمیدونم چرا .... راستی دیروز رفتم جواب آزمایشام رو گرفتم خداروشکر همه چی خوب بود.... امروز یه کم پکرم نمیدونم چرا (الان تکون خوردی) قربونت بشم که به حرفای مامان گوش میدی دوست دارم مواظب خودت باش تو دلم خیلی شیطونی کن عاشق تو مامان و بابا ...
23 آذر 1390

24 هفته شدی.... من خیلی خوشحالم

سلام مامان جون .... سلام پسرم خوبی قربونت برم؟ دیشب تو دله مامان عروسی بود اینهمه زدی رقصیدی؟ فدات بشم دیروز خونه تکونی داشتیم تا برای ورود شما خونمون تمیز باشه .... خیلی خسته شده بودم توهم خیلی خسته بودی عزیزم به مامان بد لگد میزدی الهی من قربون اون پاهای کوچولوت بشم مامان منیر بیچاره دیروز اینجا خیلی کار کرد امروز صبح رفت خونشون من دیگه برم که کمرم درد میکنه نمیتونم زیاد بشینم خدایا نگهدار بچه من و همه بچه ها باش دوستدار تو مامان مرضیه و بابا محمد ...
20 آذر 1390

عاشورا

سلام پسرم.... سلام کوروش کوچولو مامان خوبی؟من الان اومدم اینجا دارم تو اتاق تو صبحانه میخورم میدونم که توهم الان خیلی گرسنه هستی منم خیلی گشنمه دیروز عاشورا بود خاله مریم نذری داشت .... مامانی و خاله به من گفتن خونشون نرم تا کسی منو نبینه چشم بخورم دیروز مامانی .... دوست خاله بازیهام "ساناز" اومد خونمون دیدن من پسر اون الان 11 ماهشه و اسمش کسری هست... خیلی هم نازه البته به خوشگلی پسر من که نیست خلاصه کلی باهم حرف زدیم اون از بچه داری کلی بهم یاد داد .... پسرم مواظب خودت باش خیلی دوست دارم دوست دار تو مامان مرضیه و بابا محمد ...
16 آذر 1390

23 هفتگی مبارک

سلام پسرم سلام عزیزه دلم سلام قربونت بشم خوبی مامان ؟ قربونت بشم عزیزم مامانی داری بزرگ میشی شدی 23 هفته.... آقا شدی .... دیگه تکونات مشخص تر شده خیلی حال میده وقتی تکون میخوری بخصوص صبح که بیدار میشی انگار داری ورزش میکنی تخت و کمدو کریر و روراک شما هم خریداری شد فردا میخوام بابات رو بکشم بکار اتاقت رو برای وسایلات آماده کنیم .... من و مامانی و مامان منیر داریم برای شما شازده پسر بافتنی میبافیم ، بلیزی که من میبافم دیگه آخرشه راستی جمعه 11 آذر خونه دایی محمدت بودیم تولد مامان بزرگ بود وقتی که کادو مارو باز کردن من گفتم که از طرف شما هم هست همه کلی قربون صدقت رفتن فدای بچم بشم اینقدر دوستش دارم که خدا میدونه خدانگهدار بچ...
13 آذر 1390

برای پسرم خرید کردم

سلام پسرم سلام عزیزه دلم سلام قربون اون قدم زدنت تو دلم بشم شنبه 5/9/90 با مامانی و خاله مریم و روزبه رفتیم برای شازده پسرم لباس خریدیم .... واییییییییییی مامانی چقدر لباسات قشنگه من که هرکدوم رو دیدم دلم برات غش رفت تو بیای تنت کنم خیلی حال میده تازه دیروز با مامانی رفتیم برات کاموا خریدم که برات لباس ببافم بعد از دهه محرم میرم برای بچم تخت و کمد بخرم ...الان تو دلم داری بپر بپر میکنی آخ قربونت برم من مامان جون مواظب خودت باش خدا نگهدار تو و همه نی نی ها باشه دوستدارت مامان و بابا ...
7 آذر 1390

22 هفتگی مبارک

سلام مامانی سلام کوروش مامان امروز 22 هفته شدی... فداش بشم که تو دله مامانش تکون تکون میخوره .... آخ من فدای اون تکونات بشم مامانی راستی دیشب عروسی رفتیم ، عروسیه هیلدا رفتیم همه دیدن من چه نی نی نازی دارم .... وای پسرم همه دخترا میومدن جلوی من میرقصیدن میخواستن من بپسندمشون برای تو ولی من گفتم پسرم خودش باید بپسنده البته کوروش خیلی به نظر من اهمیت میده مامان منیر هر دفعه دستش رو گذاشت رو دلم تا تکونات رو بفهمه تو قایم میشدی..مامااااااااااااااااااااااااااان چرا پسرم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بزار همه ببینن تو چه شازده پسری هستی عاشقتم خدانگهدار تو باشه .... دوستدارت مامان و بابا ...
3 آذر 1390