کوروشکوروش، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 14 روز سن داره

کوروش پسر عزیز ما

به دله مامان خوش اومدی عزیزم

سلام عزیزم ............سلام گل مامان..................سلام عشق من به دلم خوش اومدی قربونت بشم .... ایشالا سلامت بمونی و آخر 9 ماه بیای تو بغله مامان مرضیه روز دوم مرداد مطمئن بودم اومدی صبح که میخواستم بی بی بذارم قلبم داشت تو سینم بالا و پایین میپرید... دستام میلرزید ولی وقتی دیدم خیلی سریع نشون داد که تو هستی گریم گرفت از خوشحالی تو آسمونا راه میرفتم به بابا محمدت زنگ زدم گفتی که تو اومدی اونم خیلی خوشحال شد گفت برو زودی آزمایش بده ساعت 12 به آزمایشگاه زنگ زدم اونم گفت تو هستی با عدد 955 یعنی یه حضور پررنگ عزیزم اومدنت مبارک ، خوش اومدی ،کنار مامان و بابا بمون گلم دوست دارم ...بمون زندگیمون فقط تورو کم داره گلم مواظب خودت باش تو ...
7 مرداد 1390

سلام عزیزه دلم

سلام گلم ..... سلام قربونت بشم ، خوبی مامان؟ من و بابا محمدت آرزومونه که تو زودتر به سلامت بیای پیشه ما دلم شور میزنه میگم نکنه مارو قابل ندونی نیای.... وای خدا اون روزو نیاره . دلم برات یه ذره شده همش دلم میخواد بدونم ، دلم میخواد که تو حتماً این ماه بیای تو دله مامان مرضیه . ای خدا تو روی منو هیچ وقت زمین نمیندازی... این دفعه هم دست خالی از پیشت برنمیگردم خدایا آرزوش رو دارم دلم رو به دیدنش شاد کن خدایا در پناه خودت حفظش کن
19 تير 1390

بدون عنوان

سلام بچه من یعنی میشه یه روز تو توی بغل من باشی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ امروز رفتیم دکتر ، منو بابا محمدت گفت همه آزمایشای من سالمه باید بابایی هم آزمایش بده تا دوباره مشکلی پیش نیاد... ولی بابات کلی ناراحت شدو قهر کرده منم دیگه امروز اصلاً باهاش حرف نزدم آخه من چیکار کنم ؟ از بس غصه خوردم مردم خدایا بچه منو به من زودی بده مواظب خودت باش بچه من سلام عزیزم دیشب بابایی  نادم و پشیمان برگشت گل هم خریده بود آشتی کردیم .... بابایی اعتراف کرد که بیخودی ناراحت شده و برای اینکه تو بیایی سالم پیشه ما اون هم باید چیزای موقوی بخوره آزمایش هم بده عسل مامان مواظب خودت باش من برم دنبال کارام بوووووووووووووووووسسسسسسسسسسسسس ...
28 ارديبهشت 1390

من میخوام مامانت باشم

سلام عزیزه دله مامان خوبی طلا جونم ؟ امروز تو شرکت رفتم ناهار خاله مهدیه نی نی داره فکر کنم سه ماهشه .... انقدر حسودیم شد........... که خدا میدونه .... اگر تو بوده دوماه بزرگتر بودی مامان جونم خدا کنه تو بیای.... بعد از ناهار به بابا محمدت زنگ زدم گفتم دلم گرفته از بس تو نیستی.... گفتش ایشالا میای مامانی اگه تو بیای هم بازی داری ، پسر خالت روزبه پسر داییت پارسا من دلم میخواد اتاقتو خوشگل بچینم برات فرش قشنگ دیدم بیای برات میخرم حتماً خوشت میاد دوست دارم تو از وجود منی مواظب خودت باش کوچولوی مامان ...
20 ارديبهشت 1390

جیگر مامان

مامانی امروز عکس یه نی نی دیدم خیلی خوشگل بود مثل تو ........... امروز خیلی بهترم ولی بیشتر منتظرت هستم کاش این روزا زود بگذره تا تو رو خدا بما بده تا ببینی من چقدر عاشقتم تو جیگر مامانی ...
12 ارديبهشت 1390

کوچولوی من

هر روز میام تو نت تا ببینم چی شد که تو زودی از دل مامانی رفتی منو تنها گذاشتی .... چیکار کنم که دیگه این اتفاق نیفته.... دو هفته دیگه یه دکتر دیگه وفت گرفتم ببینم اون چی میگه ولی مامانی من میدونم که تو میای .... آخه دلت میاد من و بابا محمدت منتظرت باشیم .... ما باشیم بدون تو اصلا خوش نمیگذره... همش جات خالیه من خیلی بی حوصله میشم و هی گریه میکنمو هی باباییت میاد منو دلداری میده منم هی باز تو دلم غصه بخورم .... عزیزه دلم دوست دارم مواظب خودت باش
10 ارديبهشت 1390

سلام مامان جون

سلام عزیزم من مامان مرضیه تو هستم امروز با بابا محمدت رفتیم دکتر برای اینکه بیبینیم تورو بیاریم چیکار کنیم دکتر به من قرص دادش گفت سه ماه دیگه دست به کار بشیم تا خدا کمک کنه تو بیای توی خونه ما عزیزم دوست دارم خیلی هم دلم برات تنگ شده
10 ارديبهشت 1390