کوروشکوروش، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه سن داره

کوروش پسر عزیز ما

یکسال و یازده ماه

1392/11/26 15:22
نویسنده : مرضیه
671 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همه دوست داران پسرم مژه

آقا کوروش ما که دیگه مرد شده دیگه هرچی از خوردنی بودنش بگم کم گفتم ماه شدهماچماچماچماچماچ

الان که دیگه همه چی میگه خیلی سریع یاد میگیره و مثل طوطی هرچی جلوش بگی تکرار میکنه 

صبح که بیدار میشه صدا میزنه " مامان بیدار " و خیلی آمرانه میگه " پاشو بغل" میارمش تو حال میگه " اولت" یعنی زود املت آماده کن بعد میگه "تلویون روشن" وقتی صبح صورت ماهشو میشورم میزارمش زمین خودش بدو میره با حوله خودش صورتشو خشک میکنه میگه " خش خش" هر کاری هم که انجام میده یا حرفی میزنه برای خودش دست میزنه . چند وقت پیش یه اسپری مو خریدم یه کوچولو به موهاش زدم فوری گفت " آینی آینی" یعنی میخوام خودمو تو آینه ببینم ای خدااااااااااااااااااااااااابغلماچ

موقع ناهار میشه خیلی بامزه میاد تو آشپزخونه میگه " مامان ناهار" و بیشتر اوقات تقاضای " ددستر" هم داره. بردمش سلمونی موهاشو کوتاه کرد بعد رفتیم خونه مامانم  مامانی پسرم ازش پرسید چیکار کردی ؟ فوری گفت: " آقا کوتا گیچی" بعد یه حالت خیلی بامزه ای دستشو میزد تو موهاشو خودشو میگرفت نیشخند

برف خوبی تهران بارید خیلی عالی بود منم اون روز با پسرمو خاله مریم و روزبه رفتیم پارک برف بازی ، کلی لباس تن کوروش کردم که سردش نشه خیلی بهمون خوش گذشت جای همتون خالی

barf

اینجا با پسرمو روزبه داشتیم بازی میکردیم .

بعد یه مدت به کوروش گفتم بیا ما بریم خونه هوا سره ولی آقا جواب داد " حاله بیلون کودوش بیلون"

خاله بیرون باشه ولی کوروش بره خونشون؟ اون روز برفی پسرم با کتونی هاش رفت بیرون جوراباش یه کم خیس شده ما هم فرداش برای یه بوت خریدیم پسرم توی مغازه کفشارو پاش کرد و گفت جدید آآآآآآآآآآ همه زدن زیر خنده ولی میگفت " کش بزرگ در " یعنی بزرگه درش بیار من و باباش هی گفتیم نه خیلی قشنگه پات کن دیگه راضی شد پاش کنه عصر اون روز رفتیم خونه مامانی پسرم تا مامانیش رو دید بهش گفت " کش جدید آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ" بعد وقتی مامان بزرگش گفت مبارک باشه خیلی قشنگه روشو برگردوند با یه افاده ای بیرونو نگاه کرد خیلی خنده دار بودقهقهه

23 بهمن رفتیم عروسی این اولین عروسی بود که پسرم تو عمرش میرفت وقتی وارد سالن شدیم بچم خیلی جا خورده بود ندیده بود خانوما این همه خوشگل بشن و هی هم نانای کنن روی صندلی نشست و لب ورچید هرچی میگفتم بیا بغل مامان اصلا راضی نمیشد بعد چند دقیقه یه دستشو روی یه چشمش گذاشته بود و یواشکی خانومارو دید میزدنیشخندبعد کم کم یخش باز شد اومد بغلم باهم نانای کنیم آخر عروسی گفتن امشب تولد داماد آهنگ تولد مبارک زدن دیگه پسرم تازه فهمید بابا تولد پاشد واسه خودش نانای کرد. شب تا بابایی بیاد دنبال ما دیر شد هی پسرم با همه خدافظی میکرد میگفت " باییییییییییی" بعد به من میگفت " تاکسی" یعنی با تاکسی بریم وقتی باباشو دید اون شب خیلی خوشحال شد.

aroosi

تولد پسرم نزدیکه همش  من و باباش توفکر این هستیم که چه کادویی بگیریم تولدش چطوری باشه

ازش سوال میکنم میگم تولدت چیکار کنیم ؟ دست میزنه میگه نانا میگم چی برات بگیرم ؟ میگه: " مکی" به بادکنک میگه  مکی میگم دیگه چی ؟ میگه: " کیک" خیلی واسم جالبه کوروش یه بار تولد رفته اونم وقتی که یکسال و چهار ماهشی بود یادشه که تولد کیک داره بادکنک هم میزنن به دیوار.

دیگه داری مامانی بزرگ میشی داری دوساله میشه چقدر زود گذشت ، به من که خیلی خوش گذشت همیشه از خدا سلامت و طول عمرو عاقبت بخیری برات میخوام ایشالا که سلامت باشی نور چشم مامانو بابا.

راستی پسرم همین ماه یعنی بهمن از شیر گرفتم دیده مه مه نمیخوره ناراحت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان بزرک کوروش
28 بهمن 92 9:15
هزار ماشالله به کوروش عزیزم .پسر خوش تیپ ما عزیز دلم عشق مامایی قربون دل مهربونت
مامان آریام
28 بهمن 92 17:08
ماشالله پسر خوب چه برف بازی کردی ایشاالله یه روز عروسی خودت از شیر گرفتنت هم مبارک باشه..مامانی مواظب باش که مریض نشه چون آریام بلافاصله بعد از شیر گرفتن همش مریض بود
مامان آریام
28 بهمن 92 17:09
دوست خوبم دیگه داره باورم میشه که از ما دلخوری چرا دیگه به وبلاگ آریام سر نمیزنی
مامان آریام
28 بهمن 92 22:00
مامانی خصوصی