15 ماهگی
سلام به همه دوستای خوبه خودم و خاله های مهربون شاپسرم
هرچی از خوشمزگی کوروش مامان بگم کم گفتم ، اینقدر خوشمزه و ماه شدی که همش می خوام بخورمت. از کجا بگم.... حرف جدیدت: به لباس مامان میگی دامن( میم با کسره) شلوار خودتو نشون میدی میگی شبار خونه مامانی که میریم کنترل ضبطشونو پیدا میکنی میگی نانا بعد من باید شمارو بغل کنم برقصونم پشت پنجره آشپزخونه لونه یه کبوتر که هرروز باید بری و جوجو رو ببینی همیشه خدا هم جلو در وایسادی و هی میگی کش( کفش) دد....الهی مامان فدات بشه که اینقدر عشق دد هستی امروز (19/3/92) ناهار خونه خاله مریم بودیم بعد شما سر میز همش پاتو میزاشتی روی میز می خواستی بری اون بالا بشینی آخه مامان جون رو میز؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یه کاره بامزه دیگتم اینه که هرچند دقیقه یه بار همینطوری الکی پاتو میاری بالا و با یه نازی که مامان میمیره برات میگی دیز (جیز) من باید بوس کنم تا خوب بشه کسه دیگه هم بوسش قبول نیست ... ممنونم مامانی که این افتخارو به من دادی فدات بشم الهی خدا تورو برای ما نگه داره
ای خدا به قدر بزرگی و عظمتت شکر ... خدایا خدایی کردی که این بچه رو به ما عطا کردی به خاطر اینهمه نعمت که حتی نمیتونم بشمرم و به زبون بیارم فقط میتونم بگم به اندازه ی بخشنده بودنت ممنونم