29 ماهگی
شاپسرم ، عزیزدلم داره مرد میشه بزرگ میشه و مامان و بابا بیشتر از همیشه عاشقش میشن
دیگه یه حرفایی میزنه ......... من که همش یادم نمیمونه تا براش بنویسم . یادمه حدوداً سه هفته پیش صبح تا از خواب بیدار شد اولین حرفی که زد گفتش: " بزار بزرگ بشم عطر مردونه میزنم" یا مثلاً چند روز پیش میگفت :" مامان بزرگ شدم دکتر میشم سوار ماشین آتش شنانی میشم" کلی ذوق کردم و گفتم مامان دکتر بشی باید بنز سوار بشی ماشین آتش نشانی خطر داره من نمیزارم تو سوارش بشی
بعضی وقتا میاد تو بغلم میگه " شوخی دارم" بعد من باید تند تند بخورمش بهش بگم من با تو شوخی دارم؟ اونم از خنده جیغ بکشه
بچم به ماشین باز حرفه ای شده دیگه فکر کنم 40 50 تا ماشین داره صبح تا چشمش رو باز میکنه میگه ماشین زرده البته این ماشین زرده معلوم نیست منظورش کدوم ماشینه فقط میگه زرده خیلی وقتا سر همین دعوامون میشه. راستی پسرم خیلی کارای خیالی رو به شخصی به نامه داداش مامان نسبت میده مثلاً یه روز بابا از سرکار اومد بهش میگه امروز چیکار کردی جواب داد : " دعوا کردم" بابا گفت باکی ؟ جواب داد با داداش مامان قربونت برم عزیزم
خواهر زاده من یه پسر 4 ماهه داره به اسم بهراد که این بهراد برای کوروش هوو محسوب میشه هروقت قهر میکنه وسایلاشو میاره میگه بده بهاد منم میگم باشه بهش میدم بعد دوباره بچم پشیمون میشه میگه نه ماله منه
23 مرداد سالگرد فوت پدر من بود رفتیم گلپایگان اینم عکس پسرم که با خانوم گاو انداخته . پسرم تا از کنار خانوم گاو اومد ، گاو " ماغ " کشید کوروش فوری برگشت گفت " چه بامزه؛ یه بار دیگه بگو"
کوروش عاشق تولد بازیه بعضی روزا تو اتاقش بچم مهمونی میگیره عروسکاشو دعوت میکنه و هی شمع فوت میکنه
تابستون تقریباٌ تمام آخر هفته ها رفتیم دماوند و پسرمم حسابی آب بازی کرده