26 ماهگی
سلام به همه دوستای خوبم و هوادارن پسرم
کوروش من داره بزرگ میشه کارای جدید یاد میگیره حرفای جدید میزنه . اولاً چیزایی که یادم رفته بود بگم رو بنویسم تو عید بود که یه شب خونه مامانی بودیم پسرم یهو از یک تا ده شمرد و من و بابا و مامانی داشتیم ذوق مرگ میشدیم خیلی خوب بود تازه از یکسال و ده ماهش که بود شعر " دویدم و دویدم " حفظ شده بود ولی من یادم میرفت براش بنویسم الان شعرای " یک توپ دارم ، پاییزه وپاییزه و آهویی دارم " رو حفظ خیلی سریع هم حفظ میشه کافیه 3-4 بار براش بخونم . راستی پسرم دیگه مرد شده و دیگه پوشک نمیشه غیر از شبا. کتابای دورا رو خیلی دوست داره و خیلی بادقت گوش میده وقتی براش میخونم قصه دورا رو هم یاد گرفته اینطوری میگه : " دولا موز لدشم لدشم پشالولو بعد جگل بلوط ، بلوط خومزه خوردم لدشم لدشم دیرخت کاکائو مامانی شیر کاکائو درست خوردم خومزه" ترجمه : دورا با دوستش موز رد شدن رسیدن به پل پشمالو رد شدن رفتن جنگل بلوط بلوط خوشمزه خوردن رد شدن رسیدن به درخت کاکائو ، کاکائو آوردن دادن به مامانی براش شیرکاکائو درست کردن خوردن خیلی خوشمزه بود"
صبح که بیدار میشه خیلی ناز صدا میکنه " مرضیه کجایی ؟ بیا بغلم" یه کاری که یاد گرفته اینه که هی چشماشو میبنده و با یه نازی میگه" ناس ناس" بعد ما باید بگیم " وای ناز کرد " بعد بوسه بارونش کنیم. چند روز پیش بردمش حیاط میگم مامانی رو صدا کن بگو بیا خیلی آروم گفت مامانی کجاااااااااااااااااااااایییییییی بیا گفتم بلند بگو با همون صدا گفتش : " مامانی بلند بیا بلند"
دیروز از صبح که بیدار شد میگفت " خونه خاله ببرم" گفتم صبر کن زنگ بزنم اگه خاله خونه بود میبرمت خلاصه بردمش تا بعداز ظهر اونجا بود بهش میگفتم میای میگفت " نه خونه خاله بمونم" گفتم میخوای پسر خاله بشی جواب داد " پسر خاله" گفتم اگه بابات بدونه
دیگه محلمون رو میشناسه تا از جایی برمیگردیم نزدیکای خونمون که میشم میگه " رسیدیم خونمون"
پسرم خیلی هم به سریال شاهگوش علاقه داره اینقدر با مزه میشینه با دفت از اول تا آخرش رو نگاه میکنه ، من و بابایی خیلی میخندیم وقتی کوروش شاهگوش نگاه میکنه.
خیلی کارای بامزه دیگه هم میکنه ولی الان یادم نمیاد