سال 93 مبارک
سلام به همه دوستای خوبم سال نو همتون مبارک باشه از صمیم قلب برای همه آرزوی سلامتی و شادی دارم و از خدا میخوام این سال برای ما و شما خیر و برکت داشته باشه
امسال از شب تولد کوروش یعنی 27/12/92 من مریض بودم تا همین الانم سرفه هست بابایی هم همینطور پسرمم یه خط در میون ناخوش میشد اما از همه بدتر اینکه از اولین پنجشنبه امسال که ما رفتیم دماوند و کوروش به خاک دست زد ( البته دستش رو هر بار میشستم) همش کهیر میزد خیلی دکتر بردیم و دارو دادیم ایشالا که خوب بشه بچم اذیت میشه
جاتون خالی ما امسال هم مثل پارسال رفتیم گنبد دیار بابا محمد پسرم بچم اونجا رو خیلی دوست داشت . همون چند روزی که ما شمال بودیم هوا خیلی سرد بود و زیاد نمیشد بیرون رفت.
و به خاطر مریضی مامان و بابا زود برگشتیم
دیشب کوروش رو بردیم سرزمین عجایب ، پسرم بار اولش بود که اونجا میرفت خیلی هیجان داشت و خیلی خوشحال بود وقتی رسیدیم به طبقه شهربازی بچم خیلی ذوق کرده بود وقتی قطاز رو دید با هیجان میگفت :" قطار دله من ، دله کودوشی" رفتیم که سوار قطار بشیم نوبیت ما نشد و باید صبر میکردیم بهش گفتم دفه بعد ما سوار میشیم جواب داد : " دله کودوشی" گفتم دله کوروش چی شده؟ گفتش " شیدسه" ای خداااااااااااااااااااااااااا اینو از کجا یاد گرفتی تو عزیز من اینقدر منو باباش بوسش کردیم گفتیم خدا نکنه دله تو بشکنه .
دیشب پیشه مامانم بودیم به مامانم میگه : " مامایی گرص بخور خوب شی" الهی من فدات بشم که اینقدر مهربونی و مواظب همه هستی . براش تخمه مغز تو کاسه ریختم بخور هربار هی پاشده با دستای کوچولوی خوشگلش تخمه یه مشت برداشته برای باباش برده هی میگفت " بابا بخووووووورررررررررر"
خداتورو برای ما نگه داره این دوسال خیلی زود گذشت داری بزرگ میشی مرد میشی دوست دارم
خدایا ممنونم خیلی زیاد ممنونم خدایا برای ما نگهش دار و مارو برای پسرمون